بخشی از زمستان ۱۴۰۰
سلام یه روز خوب که برف بارید و یه روز دیگه که برف اومد و توی حیاط یه آدم برفی کوچولو ساختیم و یه روز خوب که با دوستای خوبم دینا و ترنم رفتیم تئاتر هپلی یه روز من و باب اسفنجی و خونه تکونی کمک مامانی و یه روز که رفتم خونه مادرجون و یه مرغ مهمونشون بود من و بساط عید جشن خوراکی های درس علوم در مدرسه ما هر سال برای عید برای خاله پریسا اینا ماهی گلی می گیریم امسالم گرفتیم و یه روز رفتیم خونشون و من کلی با پریا بازی کردم و خوش گذشت بهم و جشن نوروز در آخرین روز مدرسه ...